سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ملائکه و جن در بیان مفسر فى ظلال القرآن

                                 به نام خدا

 

موضوع : ملائکه و جن در بیان مفسر فى ظلال القرآن

منبع : www.balagh.net

تهیه کننده : مسعود قیم

 

ملائکه و جن در بیان مفسر فى ظلال القرآن

سید قطب ایمان به ملائکه را ازلوازم ایمان به قرآن و از ارکان اندیشه اسلامى مى داند. او درتفسیر آیه )یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا باللّه ورسوله والکتاب الذى نزّل على رسوله والکتاب الذى انزل من قبلُ ومن یکفر باللّه وملائکته وکتبه ورسله والیوم الآخر فقد ضلّ ضلالاً بعیداً(1) مى نویسد:

قرآن نخست ایمان به خدا و کتاب ها و رسولانش را آورد، و از ملائکه چیزى نگفت؛ زیرا کتب الهیِ متضمن ذکر ملائکه و ذکر جهان دیگر است. و ایمان به ملائکه و جهان دیگر از لوازم ایمان به این کتب است.(2)

او در تفسیر آیه )وقالوا لولا أنزل علیه ملک ولو انزلنا ملکاً لقضى الامر ثم لاینظرون ولو جعلناه ملکاً لجعلناه رجلاً وللبسنا علیهم مایلبسون(3) مى آورد:

طبیعت تفکر اسلامى و ارکان این اندیشه، حقیقت سومى است که از این نص قرآنى به ذهن خطور مى کند که جهان هاى آشکار و پنهان از جمله این ارکان است و اسلام به مسلمان مى آموزد که اولاً آن را درک نماید و سپس با او داد و ستد کند. عالَم ملائکه، یکى از این جهان هاى پنهان است که اسلام ایمان به آن را یکى از ارکان ایمان کامل قرار داده است.(4)

شناخت ملائکه و جن

از نظر مفسر فى ظلال القرآن، ملائکه و جن از مصادیق غیب الهى هستند که پرداختن به آن از حوزه درک عقل و علم بشرى خارج است. بنابراین نه تنها عقل وعلم از نفى آن ناتوان است، بلکه از سخن گفتن درباره آن نیز عاجز است. سید قطب پس از آن که بحث از ملائکه و موارد مشابه آن را غیب الهى مى نامد(5) که خداوند علم آن را به خود اختصاص داده است، توضیح مى دهد که )قدرت بر ادراک و احاطه به آن، به او (بشر) عطا نشده است(.(6) او در تفسیر آیه )وعنده مفاتح الغیب لایعلمها اى هو(7) درباره غیب توضیح مى دهد: قرآن کریم این حقیقت را بیان مى کند که غیبى وجود دارد، اما به کلیدهاى گشودن این رازهاى غیبى، تنها خداوند عالم است. سید براى این که نشان دهد که این ناآگاهیِ انسان طبیعى است، تصریح مى کند که انسان تنها بهره اندکى از علم برده است. از نظر او محدوده فعالیت عقل بشر، شناخت برخى قوانین حاکم بر نظام هستى است و به راز سنت هاى الهى که هرگز دگرگونى نمى پذیرد و براى انسان همچنان ناگشوده است نفوذ نمى کند، واین همه، همچنان مجهول خواهد ماند. آن گاه به برخى مصادیق غیب اشاره کرده، ایمان به ملائکه را از جمله موار د آن مى نامد.(8)

سید قطب در تفسیر سوره احقاف به بحث از جن مى پردازد و سخن از آنها را به آیات قرآن محدود کرده، علت آن را چنین توضیح مى دهد که انسان را تواناییِ آن نیست که بر این حقیقتى که خداوند بیان فرموده، چیزى بیفزاید. او براى روشن ساختن این حقیقت که علم بشر محدود است، به مجهولات بسیارى که در برابرش قرار دارد، اشاره کرده، مى نویسد:

بسیارى را کشف خواهیم کرد، وبسیارى را خواهیم دانست. راز شگفتى هایى از هستى و ابعاد آن براى ما گشوده خواهد شد ... اما همچنان در محدوده تعیین شده براى دانش بشر و قول خداوند، )وما اوتیتم من العلم اى قلیلاً( باقى خواهیم ماند. معرفتى که درمقایسه با اسرار و ناپیدایى هاى جهان هستى که تنها، آفریننده آن، بدان آگاه است اندک نیست ... در این صورت، ما نمى توانیم به وجود چیزى یا نفى آن ... از عالم غیب، که براى ما ناشناخته است، و ازنیروها و رازهاى این هستى، مطمئن باشیم؛ تنها به این دلیل که از محدوده معمول عقلمان و تجارب مشهودمان خارج است. ما هنوز همه اسرار جسممان، نیروهاى آن و توانایى هایش را درک نمى کنیم چه رسد به این که راز روح و عقلمان را دریابیم.(9)

او در تفسیر داستان حضرت آدم، سخن گفتن درباره ملائکه و ابلیس را غیب مى نامد وعلم آن را به خدا وا مى گذارد. وى محدودیت قواى عقل را تذکر داده، بشر را از وارد شدن به مباحث آن نهى مى کند و آن را تلاشى بى ثمر و کوششى بى نتیجه مى خواند. از نظر او از آن جا که عقل بشر فاقد ابزارى براى شناخت این غیب است، نمى تواند آن را انکار کند؛ زیرا انکار به شناخت نیاز دارد، حال آن که این مورد، از دسترس عقل بشر به دور است. درنظر اواگرچه اعتقاد به خرافات و اوهام بسیار مضر است اما از آن بدتر، انکار مجهول و غیرممکن شمردن غیب، تنها به صرف عدم تواناییِ احاطه برآن است.(10)

او در تفسیر سوره جن به کسانى که منکر این دسته از مخلوقات خداوندند، اعتراض کرده، مى پرسد: آیا آنها تمامیِ مخلوقات این هستى را شناخته اند که در بین آنها جن نبوده است؟ و خود پاسخ مى دهد: هیچ یک از دانشمندان تا به امروز، چنین نمى پنداشته است. تنها بر روى این زمین، هر روزه موجودات بسیارى کشف مى شوند وهیچ گاه کسى چنین نگفته که ماشین کشف موجودات روى زمین، از حرکت بازایستاده و یا به زودى متوقف خواهد شد. و باز مى پرسد: آیا آنها تمامى نیروهاى پنهان هستى را شناخته اند و یافته اند که در بین آنها جن نبوده است؟ و پاسخ مى دهد که هیچ کس چنین ادعایى نمى کند. چه بسیار نیروهاى پنهانى که تا دیروز ناشناخته بودند و امروز کشف شده اند. از نظر او آنها نه تنها تمامیِ نیروهاى پنهان هستى را نشناخته اند، بلکه حتى آن نیروهایى را نیز که شناخته اند، ندیده اند تا بدانند که جن از جمله آنها نبوده است. پس چگونه مى توانند با اطمینان و یقین، وجود آن را نفى کنند؟(11)

او به مناسبت اشاره آیه 112 سوره انعام به شیاطین جن،(12) به بحث درباره آنها مى پردازد و ادعاى کسانى را که با بهانه قرار دادن علم، این موجودات را انکار مى کنند، بى اساس خوانده و توضیح مى دهد که علم بشر نه تنها به تمام موجودات زنده، در این کره خاکى، دست نیافته، بلکه از آن چه در دیگر اجرام آسمانى وجود دارد نیز بى اطلاع است و تنها مى تواند از این احتمال سخن بگوید که آیا این نوع حیات که بر روى زمین وجود دارد، مى تواند در برخى سیارات یا ستارگان دیگر نیز وجود داشته باشد. و نمى تواند انواع دیگر حیات را در هستى که علم از آن هیچ شناختى ندارد، نفى کند.(13)

او در ضمن تفسیر آیه هاى 8 و9 سوره انعام،(14) اگرچه بحث مفصل تر درباره غیب را به جاى دیگر موکول مى کند، اما به اختصار از ملائکه مى گوید و منکران آن را مخاطب قرار مى دهد که چه مقدار از دانش مدعیان عقل و علم، قاطعانه وجود ملائکه را نفى مى کند و چگونگى هاى آنها را، که فراتر از تصور و تصدیق است، رد مى کند؟ چه دانشى نزد آنان است که موجب این داورى شود؟ وى سپس به ناتوانیِ علم ازانکار انواع دیگر حیات اشاره کرده، مى افزاید: ما آنها را به قضاوت براساس عقیده خود یا حتى سخن خداوند سبحان فرا نمى خوانیم. ما )علمشان( را، که خداى خویش قرار داده اند، به قضاوت فرامى خوانیم و درمى یابیم که آن چه آنها را به این افکار )غیرعلمى( رهنمون گشته، تنها زورگویى است، بى هیچ دلیلى از علم.(15) او نه تنها از کسانى که با استناد به علم، منکر امور غیبى هستند انتقاد مى کند، بلکه کسانى را هم که با استناد به عقل، نه وحى، در این باره چیزى مى گویند، گمراه مى نامد و مى گوید: آنان که کوشیدند با عقل محدودشان ذات غیرمحدود را درک نمایند و حقیقت پنهان را از غیر طریق کتب آسمانى دریابند، گمراه شدند. فلاسفه که درصددند

تا هستى و پیوندهایش را تفسیر کنند یا عرصه وجود را حل نمایند، از جمله این گمراه شدگانند؛ بدون این که بین فلاسفه بزرگ یونان یا فلاسفه مسلمان، که روش آنان را در اندیشیدن پى گرفتند، یا فلاسفه دوران جدید تفاوتى قائل شویم و آنان را مستثنا بدانیم.(16)

منبع شناخت

با توجه به ناتوانیِ عقل از پرداختن به امور غیبى، یگانه منبع مورد اعتماد، در این زمینه، خداوندى است که آفریدگار جهان پنهان و آشکار است.

سید قطب در تفسیر آیه )یا معشر الجن والانس(17) مى نویسد: تنها خداوند به این آفریدگان پنهان از بشر آگاه است.(18) و در جاى دیگر درباره آنها مى گوید: موجوداتى وجود دارند که خداوند، آنها را جن نامیده است و ما جز آن چه خداوند درباره آنها آورده است، چیزى از آنها نمى دانیم.(19) او در ضمن تفسیر آیه )وکذلک جعلنا لکل نبى عدواً شیاطین الانس والجن(20) حدیث نبوى را نیز در کنار سخن خداوند در این موارد معتبر مى شمارد.(21) در بحث ملائکه نیز علم به این امور غیبى را مخصوص خداوند مى شمارد.(22) اکنون ببینیم که او عملاً چگونه آیات مربوط به ملائکه و جن را تفسیر مى کند.